عقل انساني در رويكرد ابزاري، چون تجسم خواستها و هواهاي اوست ابزاري براي تصرف، سلطه و قدرتطلبي ميشود. عقلانيت انساني در اين رويكرد، قداست، هدايتگري و راهنمايي را از دست ميدهد و بيشتر به جنبههاي تصرفي توجه ميكند. اين عقلانيت ابزاري به عنوان ويژگي عقلانيت مدرن شده است. يكي از خصايص عقل ابزاري، استيلادوستي نسبت به همه پديدهها و موجودات است. وقتي كه عقل ابزاري محور شده و قرار ميشود اين عقل يك جامعه را مديريت كند، جامعهاي تماماً ابزاري را پديد ميآورد. جامعهشناساني چون ماكس وبر كه از جامعهشناسان تأثيرگذار معاصر به شمار ميروند، معتقدند، عقلانيتي كه در غرب ظهور و اصالت پيدا كرد به دليل شأن ابزارياش، قصد معرفتي نداشته و فقط قصد سلطهطلبي داشته است. در واقع نميخواسته بر دامنه معارف انسان بيفزايد، بلكه ميخواسته سلطه انسان بر طبيعت و شرايط بيروني را تكميل كند. اين عقل به دليل اين ويژگي، در پروسه تحول، به ضد خودش تبديل ميشود يعني به بيخردي ميانجامد. انسان به عشق و مهر ورزيدن نياز دارد و اگر اين نياز در صورت اصيل و سالم آن محقق نشود، در قالبهايي محقق ميشود كه اين قالبها با عشقورزي اصيل و با طبيعت سالم بشر منافات دارد و در تضاد است. اعتقاد برخي محققان بر اين است كه رشد ايدئولوژيهاي عقلستيز و انديشههاي خردگريز در غرب مدرن دقيقاً به سبب عقل ابزاري است. علت اينكه در غرب متمدني كه داعيه آزادي و شعارهاي حقوق بشر داشته، فاشيسم آلماني با آن همه استبداد ظهور ميكند، اين است كه همان عقل ابزاري به ضد خودش تبديل و در قالب خردگريزي ظاهر شده است. فاشيم چيزي جز خردگريزي و خردستيزي ناشي از عقل ابزاري نيست.
تفاوت انسان در بینش اسلامی و غربی...
ما را در سایت تفاوت انسان در بینش اسلامی و غربی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : آزاده سعادت a-saadat بازدید : 273 تاريخ : يکشنبه 16 آذر 1393 ساعت: 7:45